ریحانه جووووونریحانه جووووون، تا این لحظه: 16 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره
رانیا جووونرانیا جووون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره
محمدحسین جوووونمحمدحسین جوووون، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

ریحانه تمام زندگی من

من و روزمرگی های 3 تا گلهای زندگیم

عید 1402

شب عید دایی صادق و خاله وجیه و آبا خونه ما دعوت بودند . شام هم سبزی پلو با ماهی و قورمه سبزی داشتیم . بعدازظهر خاله از تهران رسید من ناهارشونو دادم و شام رو آماده کردم و برای ترمیم بوتاکسم رفتم مطب دکتر و موقع برگشت خریدهایی که مونده بود را انجام دادم . خاله هم رفته بود بیرون و ناقصی های سفره را خریده بود . برای درست کردن این سفره هم خیلی هزینه کردیم و هم خیلی زحمت کشیدیم ولی در کل سفره ی قشنگی شد و به دلم نشست .  شام خوردیم و بعد از شام هم تنقلات آوردیم و سال تحویل شد و من برای بچه ها لباس کادو گرفته بودم بهشون هدیه دادم . ...
11 مهر 1402

تابستان 1402 با تیپی متفاوت (تیپ لش)

ریحانه همیشه با تیپهای خاص دخترونه میگشت ولی اینبار به اصرار من رفتیم تیپ لش گرفتیم براش . خودش میگفت یا خدا من از این تیپ ها نمیزنم😅 . ولی رفتیم از فروشگاه ایرانیان شلوار کارگو و تی شرت لانگ خریدیم . خیلی هم بهش می اومد . ریحانه جهت خنده میگفت : كي فكرش رو مي كرد شيش جيب بشه (كارگو) از پاي ارازل بره پاي داف .به زمان ايمان داشته باش😅 ( جدیدا اسمشو به کارگو تغییر دادن)  ر ریحانه با آتنا  ریحانه با تینا   ...
11 مهر 1402

تولد محمدحسین

دوست داشتم اینبار تولد ممسی رو متفاوت بگیرم که بهش خوش بگذره . تصمیم گرفتم خونه آبا و با بچه های کوچه شون بگیرم . اما ریحانه و خودش مخالفت میکرد . خودش دوست داشت بریم یولاق و اونجا کیک ببریم و شام بخوریم (شکموی مامان 😘) ولی من میدونستم که اینطوری بیشتر بهش خوش میگذره.  با ریحانه بصورت پنهانی رفتیم وسایلای تم رو خریدیم و آوردیم گذاشتیم تو انباری پارکینگ . برای طرح و مدل کیکش هم با هماهنگی خودش از گوگل پیدا کردیم و رفتیم قنادی لادن سفارش کیک را دادیم .  روز تولدش که پنجشنبه بود ، بچه ها را واسه ساعت 5 تا 7 دعوت کردیم . ریحانه از ساعت 12 رفت خونه آبا تا خونه رو آماده کنه و تزیین کنه . زنگ زد گفت مامان این بچه ها طفلک ها از ...
11 مهر 1402
1